آریا جوان - در سالهای 1968 و 1974، «مرد مانگو» و «زن مانگو» در دریاچهی مانگو کشف شدند. آنها دستکم 40 هزار سال پیش درگذشته بودند.
به گزارش فرادید، کشف بقایای «زن مانگو» و «مرد مانگو» در سالهای 1968 و 1974 نگاه جهان به تاریخ قارهی استرالیا را متحول کرد. باستانشناسان و تاریخدانان مدارکی یافتند از چیزی که سالها دربارهاش حدس میزدند: اینکه نیاکان بومیان کنونی استرالیا بین 65000 تا 50000 سال پیش از آفریقا بیرون آمده و وارد استرالیا شدهاند.
افزون بر این، دریاچهی مانگو چیزی را تأیید کرد که بازماندگان بومی مانگو همیشه بر آن تأکید داشتهاند: اینکه آنان قدیمیترین فرهنگ پیوستهی جهان هستند.
بقایای دریاچهی مانگو
«بقایای دریاچهی مانگو» متعلق به دو نفر، یک مرد و یک زن هستند و قدیمیترین تدفین شناختهشدهی مردمان بومی در قارهی استرالیا به شمار میروند. مرد را «مرد مانگو» و زن را «زن مانگو» نامیدند. آنها زوج نبودند و شاید هرگز در طول زندگی همدیگر را ملاقات نکرده بودند. با این حال هر دو در ناحیهای میزیستند که اکنون به نام دریاچههای ویلاندرا شناخته میشود، سرزمین نیاکانی چندین ملت بومی: موتی موتی، نِیامپا و بارکینجی (پاکانجی). آنها بین 42000 تا 40000 سال پیش آخرین نفسهایشان را کشیدند.
نخستین کشف، مربوط به «زن مانگو» بود. بقایای او در ژوئیهی 1968 از تپهی شنیِ در حال فرسایش کنار سواحل خشکشدهی دریاچهی مانگو نمایان شد. نام علمی او WLH1 یعنی «انسانسان ویلاندرا 1» انتخاب شد. پژوهش دربارهی جمجمهی زن مانگو را دیرینانسانشناس، اَلِن ثورن (2012-1939) بر عهده داشت.

ثورن تشخیص داد بدن زن مانگو سوزانده شده بود؛ یکی از قدیمیترین نمونههای شناختهشدهی سوزاندن اجساد در جهان. استخوانهای او خرد شده، گردآوری شده و سپس در یک گودال مخروطی دفن شده بودند. تحلیل این بقایا نشان میدهد تشریفات تدفین بسیار پیچیده و بههیچوجه اتفاقی نبوده است.
شش سال بعد، در 26 فوریهی 1974، «مرد مانگو» (WLH3) در حدود 500 متری شرق زن مانگو در ساحل خشک دریاچه کشف شد. قد او حدود 170 سانتیمتر بود و اسکلت کمابیش سالمش در حالت طاقباز با دستهای قفلشده روی پاها پیدا شد. روی بدنش رنگ اُخرایی (قرمز) پاشیده شده بود؛ رسمی رایج میان بسیاری از قبایل و ملتهای بومی از جمله پالاوای تاسمانی. بررسیها نشان داد که او از آرتروز ناشی از پرتابهای مکرر هم رنج میبرده است.
دریاچهی مانگو کجاست؟
دریاچهی مانگو یکی از 17 دریاچهی منطقهی نیمهخشک «دریاچههای ویلاندرا» در جنوبغرب نیو ساوث ولز است، حدود 760 کیلومتری غرب سیدنی. این منطقه سال 1981 در فهرست میراث جهانی ثبت شد. گسترهی آن 2400 کیلومتر مربع است و شامل بسترهای خشکشدهی آب شور، تپههای هلالی فرسایشیافته، درختان سرو و مالی میشود.
امروزه «پارک ملی مانگو» که بهشکل مشترک توسط سازمان حیاتوحش نیوساوثولز و گروههای سنتی محلی اداره میشود، 29.9 درصد از منطقه را دربرمیگیرد. باقی منطقه شامل چندین ایستگاه دامداری میشود. زمان حیات مرد و زن مانگو، دریاچههای منطقه پر از آب بوده و گهگاه توسط رودخانهی بزرگی تغذیه میشدند که اکنون رود لاکلان نام دارد.

باستانشناسان ردپای چشمگیری در منطقه یافتهاند که نشان میدهد زن و مرد مانگو تنها دو تن از مردم منطقه بودهاند. آنان احتمالاً بخشی از جامعه بزرگتری بودند که برای بقاء به مجموعهی 17 دریاچه وابسته بودند: شکار پستانداران کوچک، صید حلزونهای آب شیرین و پخت خرچنگ و پرندگان آبزی روی اجاقهای سنگی.
سپس میان 19000 تا 18500 سال پیش، دریاچههای ویلاندرا خشک شدند. خاک قلیایی منطقه، ابزارهای سنگی (احتمالاً برای خرد کردن دانهها)، زبالههای غذایی، اجاقها و فسیلهای جانوران کیسهدار غولپیکر را حفظ کرد. این یافتهها قدیمیترین نشانهی سازگاری انسان در خارج از آفریقا محسوب میشوند.

قدیمیترین فرهنگ پیوستهی جهان
سال 2003، قدمت زن و مرد مانگو 40000 سال تعیین شد. هنوز مرد مانگو قدیمیترین نمونهی دفن با رنگ اُخرایی و زن مانگو قدیمیترین نمونهی شناختهشدهی سوزاندن جسد است. آنها 40000 سال پس از مرگشان، نگاه مردم استرالیا و جهان را به تاریخ قاره تغییر دادند و موجب بازنگری جدی در ماقبلتاریخ استرالیا شدند.
بقایای مانگو ادعای باستانشناسان را تأیید کرد که نیاکان بومیان استرالیا بین 65000 تا 50000 سال پیش از آفریقا مهاجرت کردند. شواهدی از کشف ابزارها در پناهگاه سنگی مجدببه در سرزمین میرار (آرنهم لَند شمالی) و در واراتی در رشتهکوههای فلایندِرز شمالی این موضوع را تأیید میکند.

افزون بر این، کشف مانگو تأیید کرد که بومیان و ساکنان تنگهی تورس همواره در استرالیا زندگی کردهاند و قدیمیترین فرهنگ پیوستهی جهان را شکل دادهاند.
کشفهای دریاچه مانگو، با ایجاد درک نوین در سطح جهانی نسبت به رابطه منحصربفرد مردم بومی و زمین، موجب تقویت جنبشهای حقوق زمین و خودمختاری آنان شد. ادعاهای بومیان با پشتوانهی علمی پذیرفتهشده تقویت شد. این کشف پایهگذار رویکرد پژوهشیِ میانرشتهای تازهای شد که میان پژوهشگران و بزرگان بومی همکاری ایجاد میکرد؛ رویکردی که همچنان توسعه مییابد.
