سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۴

دختران

بدل بازاری عشق

بدل بازاری عشق
آریا جوان - آخرین خبر / همچنان ویدئوهای برنامه «عشق ابدی» در شبکه‌های‌اجتماعی پربازدید می‌شود که نه‌تنها نگران‌کننده بلکه نشانه‌ای از بحران درک مفاهیم اصیل است و نباید ...
  بزرگنمايي:

آریا جوان - آخرین خبر / همچنان ویدئوهای برنامه «عشق ابدی» در شبکه‌های‌اجتماعی پربازدید می‌شود که نه‌تنها نگران‌کننده بلکه نشانه‌ای از بحران درک مفاهیم اصیل است و نباید پیامدهای آن بر روی ذهن و رفتار را دست کم‌گرفت 
در جهانی که رسانه‌های دیجیتال روزبه‌روز بر روح و روان مخاطبان تأثیر می‌گذارند، برنامه‌هایی مانند عشق ابدی که ویدئوهای آن همچنان در شبکه‌های اجتماعی پربازدید می‌شود، از دل خواست عمومی برای تجربه «روابط عاشقانه» متولد می‌شوند. اما آن چه در عمل شاهد آن هستیم نه بازنمایی عشق، بلکه بدل‌شده‌ای بازاری، سطحی و گاه تحقیرآمیز از آن است. به عنوان روان شناسی که سال‌ها با پدیده‌های ارتباطی، جنسیت، و ذهنیت انسان مدرن سر و کار داشته‌ام، تماشای چنین برنامه‌هایی نه‌تنها نگران‌کننده بلکه نشانه‌ای از بحران درک مفاهیم اصیل است.
 ​​​​​​​
بازارگرایی به جای معنا
در عشق ابدی عشق به کالایی نمایشی بدل شده است؛ محصولی برای مصرف توده‌ها، نه تجربه‌ای درونی و پیچیده میان دو انسان. از طراحی صحنه‌ها تا لحن مکالمات، از دیالوگ‌های حساب‌شده تا انتخاب شرکت‌کنندگان، همه چیز با وسواس بازاری تنظیم شده است تا یک «محصول دیدنی برای فروش» تحویل مخاطب داده شود، نه یک تجربه انسانی واقعی و اصیل. در این فضا، رابطه میان دو نفر نه بر اساس شناخت، تفاهم یا رشد متقابل، بلکه بر پایه جذابیت سطحی، جاذبه جنسی و «درام‌سازی» برای دوربین شکل می‌گیرد. عشق، به‌جای آنکه فرایندی دیالکتیکی و زمان‌بر میان دو سوژه باشد، در قالب یک «فرمت رسانه‌ای» مصرفی، فشرده و گول‌زننده ارائه می‌شود.
 ساده‌سازی خطرناک عشق
عشق در این برنامه نه تجربه‌ای چندوجهی و انسانی، بلکه امری رمانتیک، لحظه‌ای و به‌شدت ساده‌سازی‌شده است. افراد در مدت‌زمانی کوتاه باید «انتخاب» کنند، عاشق شوند، و دل بدهند. این فرم ساده‌سازی‌شده نه‌تنها درک مخاطب را از عشق مخدوش می‌کند، بلکه یک تصویر مخرب و غیرواقعی از روابط عاطفی ارائه می‌دهد. در این قالب، عشق با کشش جنسی و انتخاب‌های سریع اشتباه گرفته می‌شود. آنچه مخاطب می‌بیند، نه تبلور مهر و دلدادگی، که تمرینی برای «جذاب بودن»، رقابت، و جلب توجه است. هیچ‌کدام از مؤلفه‌های بنیادین یک رابطه سالم، همدلی، آسیب‌پذیری، گفت وگو و مسئولیت در این نمایش دیده نمی‌شود.
 زنان؛ سوژه نگاه مردانه
یکی از نکات بسیار نگران‌کننده در این برنامه، بازتولید نگاه مردسالارانه و زن‌ستیزانه است. زنان در عشق ابدی اغلب در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که باید جذاب باشند، تایید بگیرند و در رقابت با یکدیگر برای توجه مردان مبارزه کنند. بدتر از آن، لحظاتی است که ابراز احساسات زنان به عنوان «ضعف» یا «زیاده‌خواهی» نمایش داده می‌شود، در حالی که مردان حتی در رفتارهای خام یا ناپخته، به‌عنوان «قوی»، «قابل اتکا» یا «مبهم و جذاب» تصویر می‌شوند. این بازتولید کلیشه‌ها نه‌تنها آسیب‌زننده است، بلکه تصویر غلطی از روابط عاطفی به جوانان ارائه می‌دهد؛ روابطی که در آن مردان تصمیم‌گیر نهایی‌اند و زنان باید منتظر تایید و اجازه و تصمیم مردان بمانند. این زن‌ستیزی نرم، با ادبیاتی شیک و امروزی پنهان شده است، اما بنیان‌های آن همان سنت‌های تبعیض‌آمیز قدیمی است. اتفاقاً همین پنهان‌بودن تبعیض در لفافه مدرن‌بودن، آن را خطرناک‌تر می‌کند.
روان‌شناسی و فریب رسانه‌ای
برنامه‌سازان عشق ابدی به‌خوبی با عناصر تحریک هیجانی آشنا هستند. تدوین سریع، موسیقی احساسی، و طراحی موقعیت‌های رقابتی همگی برای بالا بردن درگیری هیجانی مخاطب طراحی شده‌اند. مخاطب با خود می‌گوید: «چه جالب! شاید این همون عشقه!» اما این یک فریب روان‌شناختی‌ست. هیجان، با عشق اشتباه گرفته می‌شود. ما به جای تجربه عمق، شاهد بازی با سطح هستیم. درست مثل آنکه به‌جای نوشیدن آب از چشمه، بخار آب را در آینه نفس‌مان تماشا کنیم و عطش را واقعی بپنداریم. این اغواگری رسانه‌ای، روان مخاطب را شرطی می‌کند تا همیشه دنبال درام، رقابت و هیجان باشد و از عشق واقعی که گاهی بی‌سر و صدا و آرام می‌روید، دورتر و دورتر شود.
 روابط انسانی به‌مثابه نمایش
در این برنامه، رابطه دو نفر چیزی نیست جز مصالح لازم برای ساخت یک روایت نمایشی! طرفین با علم به اینکه دیده می‌شوند، خود را نمایش می‌دهند. احساسات واقعی با پرسش‌هایی نظیر «فکر می‌کنی بهش علاقه‌مندی؟» یا «چقدر باهاش احساس راحتی می‌کنی؟» سنجیده می‌شوند، آن هم در فضایی غیرواقعی، مصنوعی و تحت فشار زمان. در اینجا، سوژه انسانی به یک کاراکتر بدل می‌شود. این نه‌تنها به روان افراد آسیب می‌زند، بلکه دید ما نسبت به روابط را نیز مخدوش می‌کند. روابط عاطفی واقعی نه برای دیده‌شدن، بلکه برای رشد در خلوت و صمیمیت شکل می‌گیرند، جایی که دوربین حضور ندارد.
 عشق؛ تجربه‌ای انسانی، نه یک محصول
عشق، برخلاف آنچه در این برنامه می‌بینیم، محصول نیست؛ فرایند است. نه برای تماشا بلکه برای تجربه. نه برای رقابت بلکه برای همدلی. ما نیاز داریم که عشق را از چنگال بازار، رقابت و نمایش رها کنیم. عشق ابدی نه‌تنها در انتخاب نام خود اغراق کرده، بلکه در نمایش خود نیز تقلب می‌کند. این برنامه، عشق را همان‌قدر واقعی نمایش می‌دهد که یک نقاشی رنگ روغن از یک شعله آتش می‌تواند ما را گرم کند. زیبایی دارد، ولی گرما ندارد. برنامه‌هایی مانند عشق ابدی نباید تنها با متر سرگرمی سنجیده شوند. این دست تولیدات در لایه‌های زیرین خود به بازتولید فرهنگ مصرف‌گرایانه، زن‌ستیز، و ساده‌سازی‌شده‌ای از عشق و روابط کمک می‌کنند. لازم است مخاطبان، به‌ویژه جوانان، در برابر این تصاویر جذاب ولی فریبنده، با سواد رسانه‌ای و آگاهی روان‌شناختی بیشتری وارد شوند. عشق، همچنان یکی از پیچیده‌ترین، زیباترین و انسانی‌ترین تجارب ماست و ما وظیفه داریم در جهانی که همه چیز در حال تبدیل‌شدن به کالا و محتواست، از اصالت آن محافظت کنیم. و فراموش نکنیم، هر پدیده‌ای که تماشاچیان کمتری دارد، به اصالت خود نزدیک‌تر است.
بازار


نظرات شما