بزرگنمايي:
آریا جوان - توریسم آنلاین : شگفتی های ناشناخته و حیرت انگیز فرهنگ و تمدن ایرانی بی شمار است. در گوشه گوشه ایران زمان مردمانی اصیل و پاک سیرت با فرهنگ و آیین های خاص خود زندگی می کنند. امروز با ما باشید تا به سفری دور و دراز برویم جایی در مرزهای شرقی ایران در حوالی مرز افغانستان ؛مقصد ما روستای ماخونیک.
مهسا مقدم
به گزارش توریسم آنلاین ، شاید اسم ماخونیک را به خاطر شهرتشان به سرزمین لی لی پوتی ایران با آدم کوچولوهایش شنیده باشید. اما جالب اینجاست که سرزمین آدم کوچولوهای ایران شگفتی هایی فراتر از این دارد.
مردمان این دیار حیرت انگیز فرهنگ و شیوه زندگی متفاوتی دارند تا همین 50 سال پیش در این روستا چای خوردن و سیگارکشیدن گناه محسوب می شد!
این روستا را جزو هفت روستای شگفت انگیز جهان نامیده اند و مردمان سختکوش و مهربانش چندان با جماعت ماشینی کاری ندارند و در دهه های اخیر لمکانات رفاهی به این روستا رسیده است. علت امگزاری این روستا نیز شاید ریشه در همین انزوا دارد.
می گویند که در گذشته عدهای از مأموران دولتی به این روستا آمدند و ماخونیکیها به گرمی از آنها استقبال نکردند و با آنها برخورد سردی داشتند و آنها این نام را برای روستا انتخاب کردند. برخی وجود شکافی در کوه نزدیک روستا دلیل این نامگذاری میدانند که این شکاف ماده خونیک نام داشته و به مرور زمان به ماخونیک تغییر نام یافته است.
در برخی اسناد قدیمی نام این روستا مادخنیک ذکر شده است که مرکب از «ماد» و «خنیک» است. ماد در زبان پهلوی و پارسی باستان به ماه تبدیل شده که یکی از معانی آن شهر و مملکت است و درمجموع به معنای شهر ماخونیک است.
مردمان روستای ماخونیک چه کسانی هستند؟
اهالی این روستا افغانهایی هستند که قرن ها پیش به ایران مهاجرت کردند و با زبان فارسی و با لهجه خاصی تکلم میکنند. این مردمان اهل تسنن و پیرو ابوحنیفه نعمان بن ثابت، از ائمه چهارگانه اهل سنت هستند و علاقه بسیاری به آموزش مسائل دینی دارند.
آداب و رسوم و باورهای مردمان ماخونیک بسیار جالب و شنیدنی است
مهاجرت و رفتن به شهر در بین ماخونیکیها یعنی طرد جامعه و جابهجایی آنها نیز منحصر به کلاتههای منطقه ماخونیک است. آنان حتی با وجود فقر و مشکلاتی که داشتهاند، حاضر به ترک روستا نمیشدند؛ هرچند که برای کارهای موقت و فصلی بهجای دیگر میرفتند که تعداد آنها بسیار کم بوده است.
در باورها و عقاید ماخونیکیها تجاوز و غارت اموال دیگران معنایی ندارد و مردمانی صلحطلب هستند که حتی شکار هم نمیکردند. بسیاری از آداب و رسوم نیز از نحوه قضاوت تا شیوه کشاورزی و از چگونگی تقسیم ارث تا بازیها، همگی از گذشتههای دور جریان داشته و اغلب آنها دست نخورده باقی مانده است.
زمینهای کشاورزی این روستا کوچک و مینیاتوری بود و رعایت عدالت و شراکت را بسیار رعایت میکردند؛ به گونهای که حتی یک دانه زردآلو را به چندین قسمت مساوی قسمت میکنند. گاهی سهم یک خانواده از درخت عناب تنها چهار دانه عناب در سال است. تا 80 سال پیش نیز گندم را نمیشناختند و نان گندم نمیخوردند.
جالب است بدانید این مردمان تا همین 50 سال پیش کارهای عادی و رایج را نیز انجام نمیدادند. مثلا چای نمینوشیدند، گوشت نمیخوردند و سیگار نمیکشیدند و اینگونه کارها را گناه میدانستند. جالبتر آن که آنها تلویزیون نداشتند و به آن شیطان میگفتند و هرگز اجازه نمیدادند کودکانشان تلویزیون تماشا کنند تا جادو نشوند.
با قرنطینه کردن نیز آشنا بودند و چنانچه فردی بیمار میشد، او را به شکافی غار مانند در کوه میبردند و مداوا میکردند. با این نوع درمان، مردمان روستای ماخونیک بهدنبال این بودند که از سرایت بیماری به دیگر افراد خانواده جلوگیری شود.خویشاوندی در بافت روستا بیتاثیر نبوده و بر اساس قوانین اجتماعی روستا، هر شخصی علاوه بر مالکیت خانه خود، مالک محدوده جلوی خانهاش نیز هست و به غیر از خانواده و اقوام نزدیک کسی حق ندارد در جلوی خانهاش خانهای بسازد.
آب و هوای ماخونیک و فقر طبیعت در این خطه محدودیتهای زیادی برای این مردمان به وجود آورده است؛ اما ماخونیکیها بهخوبی با طبیعت سازگار شدهاند. کشاورزی و دامداری پیشه اصلی ماخونیکیها پیش از آمدن به این منطقه بوده است. در سالهای اخیر نیز عدهای از جوانان به کار در معادن سنگ رفتند. صنایع دستی چون قالیبافی نیز در روستا رایج شده است.
از آنجایی که آبوهوای بیابانی این منطقه مناسب پرورش گاو و گوسفند نیست، بهجای آن به نگهداری و پروررش بز میپردازند؛ چون این حیوان در برابر خشکسالی مقاومتر است. از ابتدای بهار گله بزها را با چوپان به چرا میفرستند. برای چرا رسمی دارند به اسم گُماری که به یک دوره 10 روزه گماری میگویند و هر کس بهازای هر 10 بز که در گله دارد، باید یک روز به چوپان کمک کند.
ساکنان ماخونیک علاوه بر دامداری، به کشاورزی و کشت محصولاتی چون سیر، چغندر، شلغم، جو و یونجه میپردازند و همه اینها را در زمینهای مینیاتوری و کوچکی میکارند که ابعاد کوچک دارد و با جویهای آب بسیار باریک آبیاری میشود. جالب آن که در گذشته این مردمان حتی گندم را نه میشناختند و نه کشت میکردند و این هم به خاطر شرایط اقلیمی منطقه بوده است. میوههای این روستا نیز عناب، زردآلو و انجیر است. درختانی نیز وجود دارد که عام المنفعه هستند و همه میتوانند از آن استفاده کنند.
مردمان ماخونیک لباسهایی به مانند بلوچیها دارند و شلوار، پیراهن و دستار میپوشند. از آن جا که بز، دام رایج در این روستا است، استفاده از موی بز در بافتهآنها رایج است.شاید باورتان نشود تا 10 سال پیش ساکنان روستای ماخونیک تنها دو وعده میخوردند و در فرهنگ آنها وعدهای به نام ناهار وجود نداشت. البته این نحوه غذا خوردن در بسیاری از مناطق اروپا در قرنهای 10 تا 12 رایج بود.
تا چند دهه قبل ماخونیکیها با گندم آشنا نبودند
تا چند دهه قبل ماخونیکیها با گندم آشنا نبودند و غذای سنتی آنها چغندر و شلغم پخته به اسم پختک است و تا سال 84 نیز همچنان قوت غالب آنها بود. پختک در واقع چغندر و شلغم خشکشده است که آن را بهصورتهای مختلف مصرف میکنند. از آن آشی به نام کاچی (Kaci) درست میکنند؛ به این صورت که ابتدا تکههای پختک را در آب جوشانده و بعد مقداری آرد و نمک را به آن اضافه کرده و میپزند. پنبه دانه برشته نیز از دیگر غذای ماخونیکیها است که بیشتر در زمستان رایج است. این پنبه دانه را از بازار بیرجند تهیه میکنند.
از دهه 70 که گندم به این روستا رسید، با آن نان میپزند و آن را همراه با کشک میخورند. البته جالب است بدانید غذای مردمان ثروتمند روستا کشک بود که آن را با سیر و روغن داغ میکنند و خالی یا همراه با پختک میخورند. البته باید این نکته را گفت که کشک ماخونیک با کشکی که ما میشناسیم و مصرف میکنیم فرق دارد.
کشک آنها آردی است که به آن دوغ اضافه میکنند و بهشکل خمیر درمیآورند. سپس خمیر را خشک کرده و آن را دست آس میکنند. بعد سیر کوبیده را با روغن تفت میدهند و پودر کشک را به آن میزنند و در آخر آب اضافه میکنند و به این نحو، کشک تهیه میشود. این کشک را با نان خردشده میخورند.ماخونیکیها همچنین قروت یا کشک معمولی را با آب میسایند و با نان یا پختک میخورند. قلورشیر، قلور ترش، سوزی، اشکنه زن کاهل، آب دوغ، گرماس، آب ماست، اشترغاز و تلخو از غذاهای مرسوم روستای ماخونیک است.
قد مردم روستای ماخونیک
یکی از علت شهرت روستای ماخونیک قد مردمان آن است که به همین دلیل به آدم کوتوله معروف شدهاند و روستایشان را شهر آدم کوتولهها میگویند. ازدواج فامیلی میان کوتاه قدها و نوع تغذیه، باعث شده که افراد روستای ماخونیک کوتاه قد باشند و در گذشته اکثرا قدشان از 1/40 بیشتر نبوده است؛ اما در سالهای اخیر با تغییر وضعیت تغذیه اهالی و مصرف قرص و قطره آهن، نسل جدید بلند قدتر شدهاند.
معماری روستای ماخونیک و شهر آدم کوتولهها
خانههای روستای ماخونیک نیز مثل باورهای آن خاص و دیدنی است البته تا حدود 100 سال آنها در شیله زندگی میکردند. شیلهها در واقع شکافهای طبیعی و مصنوعی کوه بودند که هنوز بقایای آن باقی مانده است. ماخونیکیها خانههایشان را در کنار همدیگر و بهصورت فشرده بنا کردهاند. خانههایی کوچک که هر چند حیاط، ایوان و حتی پنجره ندارند و کیپ تا کیپ هم ساخته شدهاند اما با صفا و پر مهر هستند و این نشان از همدلی و وحدت اهالی این روستا است و البته اقلیم نیز نقش زیادی در ساخت این خانهها داشته است.
مردمان ماخونیک خانههای خود را ساده، کوچک و بهصورت فشرده در کنار هم میساختند
این مردمان مجبور بودند با هرآنچه در محیط اطراف یافت میشود، خانههایشان را برپا کنند و البته با توجه به محدودیتهای محیطی در به کار بردن مصالح نیز صرفهجویی میکردند. چراکه خاک رس و درختچههای خودرو چون بنه یا پسته کوهی و سرم (Sorom) که آن زمان در شرق خراسان برای ساختن خانه به کار میبردند، کمیاب بود. بنابراین ماخونیکیها خانههایی بسیار ساده و محقر ساختند. ماخونیکیها دو نوع خانه داشتند؛ خانههای کرشکی Kereski که عمومیت داشت و خانههای خاشهای که بیشتر افراد ثروتمند داشتند و در واقع خانه تابستانی بود.
اکثر خانههای ماخونیک تنها یک اتاق دارد که مستقیم به کوچههای باریک و تنگ وصل میشود. این خانهها بهگونهای ساخته شدهاند که یک متر از سطح زمین پایینتر است و دیوارهای قطور و سقف کوتاه دارند و این بهدلیل سرمای منطقه ماخونیک است تا در زمستان درون خانه گرم باشد. اشتف (Estaf) یا سقف خانه را بهشکل کله قوچی یا درمی (Doromi) میزدند و بعد با شاخ و برگ درختان پوشانده و روی آن را گل اندود میکردند.
خانههای ماخونیک کرشکی (خانه زمستانی) و خاشهای (خانه تابستانی) نام داشتند.خانهها ابعاد و اندازه یکسان ندارند و دیوارهای آن مستقیم بنا نشدهاند. برخی اتاقها چهارگوش، برخی نیم دایره و مثلثی و بهصورت نامنظم ساختهاند. در ورودی نیز کوتاه و کوچک است و پای درگاه ورودی بهسمت داخل نیز یک تا دو پله وجود دارد. بهطور کلی خانهها شامل اجزای زیر است:
کرشک: اجاقی است که در کنار دیوار ساخته شده و دودکش نیز دارد.
کُرکار: کارگاه بافندگی انواع بافتههای مویی و کرباس
پهلوکرشکی: جایی در کنار اجاق که در آن هیزم و دیگ میگذارند.
جاسفره: محل نگهداری سفره و خمیر کردن آرد
جادستاس: محل نگهداری دستاس
جاپالیشن: مکانی است که ظرف سفالی نمک را در آن قرار میدهند.
جافرشی: محل نشستن و پهن کردن زیرانداز
طاقچه علمی: این طاقچه محل نگهداری کتاب است.
کندوک: محل نگهدای محصولات و موادغذایی است.
کندوکها در واقع انبارهای ذخیزه موادغذایی بودند که چندین نوع داشتند:
کندوک گلی: این کندوک در واقع خمرههای سفالی بود که در گوشهای از خانه قرار میدادند و آذوقههایی که برای مصرف نیاز داشتند را در آن نگه میداشتند.
کندوک سنگی: کندوکهای سنگی در واقع حفرههای طبیعی است که در سنگهای اطراف روستا ایجاد کردهاند و هر خانواده یکی از این کندوکها داشت. آذوقه را در این کندوکها میگذاشتند و آن را با گل و سنگ میبستند و هر زمان که نیاز داشتند حفره را باز میکردند. جالب است بدانید این کندوکها برای ماخونیکیها اهمیت زیادی داشت و حتی جزو اموال ارث محسوب میشد.
کن تِرس: یکی دیگر از کندوکهای ماخونیکیها کن ترس بود که برای انبار کردن علوفه زمستانی بزها کاربرد داشت. کن ترسها شکاف و درزهای دره مشرف به زمینهای کشاورزی بود.
ماخونیک در حال حاضر
از دهههای اخیر ارتباط ماخونیک با دنیای بیرون بیشتر و بیشتر شده است و مردمان این روستا نیز با تکنولوژی آشنا شدهاند و برخی از امکانات هر چند کم را به دست آوردهاند. در سالهای اخیر راه روستا ساخته و آسفالت شده است و علاوه بر این، روستا دارای آب شرب، برق، خانه بهداشت، مدرسه ابتدایی، مکتبخانه، حمام و چندین مغازه از جمله خوار و بار فروشی، قصابی، نانوایی، تعمیرگاه موتور و جوشکاری است.
خانههای امروزی نیز با مصالح جدید و مقاوم در کنار خانههای سنتی و قدیمی ایجاد شده است. عدهای از جوانان برای کار به معادن سنگ رفتند. صنایع دستی چون قالیبافی به روستا آورده شده است. رژیم غذایی آنها هم تغییر کرده و نان، برنج و گوشت مصرف میکنند.
ماخونیک کجاست؟
روستای ماخونیک که از مقاصد گردشگری و جاهای دیدنی استان خراسان جنوبی محسوب میشود، در منطقه ماخونیک استان خراسان جنوبی و در نزدیکی مرز افغانستان واقع است و فقط 30 دقیقه با آن فاصله دارد. این منطقه شامل 12 روستا شامل ماخونیک، کفاز، چاپنسر، توتک، سفال بند، سولابست، لجونگ (سفلی و علیا)، کلاته بلوچ، دامدامه و میش نو، خارستو و جلارو است. روستای ماخونیک بزرگترین آنها و مرکز این منطقه به شمار میرود.این روستا در دهستان دُرُح و در 78 کیلومتر سربیشه و 125 کیلومتری جنوب شرق بیرجند واقع است.