حکایت/ مهمانان سمج و کتک میزبان
اندیشه
بزرگنمايي:
آریا جوان - خراسان / در زمانهای قدیم مردی جل و پلاسش را برداشت و دست زنش را گرفت و به ده همسایه رفت تا مهمان دوستش شوند. نه یک روز، نه دو روز... چند هفتهای آنجا ماندند. یک روز زن صاحبخانه که از پذیرایی خسته شده بود به شوهرش گفت: «بیا یک فکری کنیم، شاید بتوانیم این مهمانان سمج را از اینجا بیرون کنیم.» با همدیگر مشورت کردند و دست آخر به نتیجه رسیدند که شوهر وقتی از بیرون آمد بنا کند به دعواکردن زن و بگوید چرا به کارهای خانه نمیرسی تا زن با گریه و زاری پیش مهمانها برود، شاید اینگونه خجالت بکشند و بروند.
مرد قبول کرد و روز بعد که از سر کار به خانه آمد، بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن، دست به چوب برد برای تهدید کردن زن به کتک زدن. زن گفت: «چرا مرا میزنی؟» شوهر گفت: «چون نافرمانی میکنی.» زن گریهکنان به مهمانان پناه برد و گفت: «ای دوستان، شما که چند هفته است منزل ما هستید، آیا از من نافرمانی دیدهاید؟ به شوهرم بگویید من زن نافرمانی نیستم تا مبادا شما را ناراحت کند و از اینجا بروید.» مهمانان با خونسردی گفتند: «ما از چشممان بدی دیدیم ولی از شما ندیدیم، برای همین فعلا اینجا میمانیم»!
حکایت های شیرین
-
چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۷:۰۷:۴۱
-
۱۱ بازديد
-
آخرین خبر - خواندنیها
-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/712905/