آریا جوان - ورزش 3 / جنجال درباره عینکهای با شیشههای زرد که مارکوس یورنته استفاده میکند، فراتر از حد انتظار پیش رفته است.
بحثی که در ابتدا به نظر بیاهمیت میآمد، با انتشار بیانیهای از سوی این بازیکن اتلتیکو مادرید در شبکههای اجتماعی برای دفاع از خود به پایان رسید. تأثیر یورنته در موضوع مهمی مانند سلامت بینایی، بیش از هر چیز جنجال ایجاد کرده است.
این ماجرا از مصاحبهای آغاز شد که در آن این بازیکن در تیم ملی اسپانیا درباره برخی از عادات خود از جمله استفاده از شیشههای زرد در محیطهای داخلی، نگاه کردن به خورشید بدون محافظ در فضای باز و همچنین استفاده از عینک با شیشههای قرمز در شب برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض نورهای مصنوعی صحبت کرد. او مدعی است که این عادات بر اساس اصول استوار هستند و نه نظرات شخصی. یورنته این روشها را برای محافظت از بینایی در برابر نور مصنوعی «طبیعی» میداند.
به همین منظور نشریه الموندو در مقالهای به این قضیه پرداخته است: چه چیزی در ذهن مارکوس یورنته میگذرد؟ آیا همه ما خواهیم مُرد؟
نویسنده مینویسد: من هم اگر جای شما بودم، از مارکوس یورنته میپرسیدم که آیا معتقد است ما را سمپاشی میکنند و درباره عینکهای رنگیاش چه نظری دارد. به هیچ قیمتی از این تیتر صرفنظر نمیکنم، بعداً به نحوی، چه با توضیح و چه با سؤالم، نشان میدهم که اینها دیوانگی است. بخشی از هدف یک مصاحبه این است که شخصیت را همانطور که هست نشان دهیم، و در مورد یورنته، این شامل کلاه فویلی روی سرش هم میشود. اینکه همه اینها در فضای تیم ملی رخ داده، جای بحث دارد؛ اگر میخواهد هذیان بگوید، بهتر است این کار را در شبکههای اجتماعی خودش انجام دهد، نه وقتی که نشان ملی را بر تن دارد. ولی حالا دیگر دیر شده است.
مارکوس یورنته، خاوی پووس نیست. او یک فوتبالیست واقعی است، یک فوتبالیست خیلی خوب، کسی که اهمیت دارد. تنها دلیلی که پووس، که فقط 11 دقیقه در لالیگا بازی کرده و دو سال پیش هیچ هواداری او را در آسانسور نمیشناخت، از این برنامه به آن برنامه دعوت میشد، باور او به تئوری زمینتخت بود. بدون این، هیچ رسانهای حتی از وجودش خبر نداشت. این واقعاً غیرمسئولانه است و صرفاً برای جلب کلیک یا افزایش اندک مخاطب، حماقت را ترویج میدهد.
یورنته اما فرق دارد. مصاحبههایش به خاطر عملکردش توجیهپذیر است؛ مدافعی راست که در آنفیلد دو گل میزند و بعد از سه وقت اضافه هنوز توان دویدن دارد. اگر پاسخهایش مثل آندرس اینیستا معمولی بود، باز هم روزنامهنگاران دوست داشتند با او حرف بزنند. او نیازی ندارد که به نسخه بلوند مل گیبسون در فیلم «نظریه توطئه» تبدیل شود تا جلب توجه کند؛ او واقعاً به این چیزها باور دارد. نمیدانم این بهتر است یا نه
رژیم غذایی پارینهسنگی، پابرهنه راه رفتن و قهوه با کرهاش به کسی ضرر نمیرساند و با دیدن وضعیت بدنی ابرقهرمانمانندش، به نظر میرسد برای او جواب داده است. درباره عینکهایش هم که شبیه پاکو کلاول است، بدون پشتوانه علمی اما بیضرر، کمکم فکر میکنم دیوانه، همان عاقل است. او این عینکها را به قیمت 200 یورو میفروشد و اولین محموله در چشمبههمزدنی تمام شد. او در محیطی عالی برای این تجارت فعالیت میکند، جایی که پول از کتاب بیشتر است. نیمی از تیم ملی این عینکها را خریدهاند.
اما با داستان ردپاها در آسمان، کمکم نگران میشوم. نه به این خاطر که روی بچهها اثر بگذارد (بچهها خیلی باهوشترند، ما بعداً خرابشان میکنیم) و نه به این دلیل که شهرتش حماقت را مد کند (هشدار: همین حالا هم مد است)، بلکه به این دلیل که یکی از بهترین فوتبالیستهای اسپانیا میگوید ما را سمپاشی میکنند و در ادامه میگوید: «این آسمان عادی نیست. چیست؟ هیچ ایدهای ندارم. ای کاش کسی پیدا شود و بگوید.»

مارکوس، آنها پیدا شدهاند! به آنها دانشمند میگویند. اگر او این را درک نمیکند، چطور میتوانم به او اعتماد کنم که یک حرکت تاکتیکی را یاد بگیرد؟ بله، این موضوع واقعاً جدی است.
بازار