دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴

دخترونه پسرونه

دیکنز معلم تاب‌آوری و صدای بی‌صدایان

دیکنز معلم تاب‌آوری و صدای بی‌صدایان
آریا جوان - خراسان / چارلز دیکنز برای بیشتر ما با اقتباس‌های سینمایی و سریالی از رمان‌هایش شناخته می‌شود؛ نویسنده‌ای که از رنج و فقر انسان‌ها نوشت؛ اما در آثارش همیشه امید ...
  بزرگنمايي:

آریا جوان - خراسان / چارلز دیکنز برای بیشتر ما با اقتباس‌های سینمایی و سریالی از رمان‌هایش شناخته می‌شود؛ نویسنده‌ای که از رنج و فقر انسان‌ها نوشت؛ اما در آثارش همیشه امید وجود داشت و دعوت به تاب‌آوری در برابر مشکلات؛ در سالروز درگذشتش مروری داریم بر این‌که چطور آثار امثال او باعث التیام و رشد مخاطب در زندگی می‌شوند .
در میانه هیاهوی روزمرگی و تنگنای معیشت، کمتر پیش می‌آید که فرصتی برای نگاه دوباره به قصه‌ها و راویان بزرگ نصیب‌مان شود. فردا، نهم ژوئن، سالروز درگذشت چارلز دیکنز است؛ نویسنده‌ای که قرن‌ها پیش، آینه‌ای رو به واقعیت تلخ و شیرین زندگی گذاشت و هنوز هم قصه‌هایش نفس تازه‌ای برای انسان معاصر دارند. اما چرا دوباره سراغ دیکنز رفته‌ایم؟ شاید چون او، برخلاف بسیاری از نویسندگان و فیلم‌سازان نه تنها از فقر و رنج نوشت، بلکه راه‌های پنهان رهایی را هم آشکار کرد. دیکنز قصه‌گو بود، اما هرگز موعظه‌گر یا قاضیِ خواننده نشد. او از آدم‌های معمولی و حتی شکست‌خورده نوشت؛ از کودکان تنها و کارگران فراموش‌شده، اما در دل همین تلخی‌ها، انعطاف، امید و امکان تغییر را کاشت. خواندن دیکنز، ژست روشنفکری نیست؛ فرصتی است برای بازنگری در سرگذشت آدم‌ها، خانواده‌ها و حتی جامعه‌ای که انگار هنوز نسخه دیگری از دردهای دیکنزی را در خود دارد. این پرونده، برای آنان نوشته شده که می‌خواهند بدانند چرا و چگونه خواندن رمان‌های کلاسیک مثل آثار دیکنز، همچنان معنای زیستن، تاب‌آوری و تحمل را بازتعریف می‌کند؛ چه تفاوتی میان امید و رضایت تحمیلی وجود دارد؛ و جایگاه قصه و قصه‌گویی در روزگاری که رسانه و بحران، بی‌وقفه بر سرمان می‌بارند، کجاست؟ در این پرونده نگاهی خواهیم داشت به زندگی شخصی دیکنز، ارزش‌های ماندگار آثار او برای سبک زندگی معاصر و... با ما باشید.
زندگی مردی که راوی رنج و امید بود
کودکی دیکنز در محرومیت گذشت؛ بسیاری معتقدند او جزو نخستین کسانی بود که توانست مفهوم «تاب‌آوری» را به زبان قصه بیان کند؛ تاب‌آوری نه به معنای قناعت تحمیلی، بلکه به معنای جست‌وجوی معنابخشی به زندگی در عین رنج.
بازار
 زندگی چارلز دیکنز، بی‌شباهت به سرنوشت قهرمانان قصه‌های خودش نبود؛ پسرکی که کودکی را نه با رفاه که با سوز سرمای فقر و ناکامی‌های مکرر به سر برد. دیکنز فرزند خانواده‌ای بود که به واسطه بدهی پدرش، او را مجبور به کار در کارخانه در همان سنین کودکی کردند. این تجربه تلخ، به گفته تحلیلگر ادبی «گاردین»، ردپای عمیقی بر روایت‌ها و رویکرد انسانی آثار او گذاشت: «همدلیِ بی‌تکلف با محرومان و درک عمیق رنجِ زیستن». اما آن‌چه دیکنز را از بسیاری نویسندگان اجتماعی زمان خود متمایز می‌کند، تاکید او بر معنای رنج و امکان تاب‌آوری است. او فقر را نه زیباسازی و نه توجیه کرد، بلکه آن را خاستگاه تجربه‌های انسانی و جست‌وجوی ارزش‌های واقعی دانست. امید در نوشته‌های دیکنز وهم یا وعده رستگاری محض نیست؛ او مثل شخصیت «پپ» در رمان «آرزوهای بزرگ» نشان می‌دهد: «امید، مثل نان، گاهی تنها چیزِ ماست.» این نوع نگاه، ریشه در واقعیت‌های او دارد: هر بار شکست و تحقیر در کودکی، برایش بستری شد تا نقد اجتماعی و اخلاقی را با رگه‌ای از طنز و انسانیت درآمیزد. دیکنز به خوبی می‌دانست که آدمی، بنا به اقتضای جامعه و زمانه‌اش، همیشه برنده میدان نیست. اما به تعبیر بسیاری از تحلیلگران روان شناسی اجتماعی، او نخستین کسی بود که توانست «تاب‌آوریِ فردی و اجتماعی» را به زبان قصه باب کند؛ تاب‌آوری نه به معنای قناعت تحمیلی، بلکه به معنای جست‌وجوی راهی برای معنا بخشیدن به سختی‌ها و زنده نگه‌داشتن شیوه‌ای انسانی برای زیستن. در چراغ کم‌سوی امید و طنین آرام طنز در دشواری‌ها، پیام دیکنز هنوز زنده است: شاید ما هم انتخابی در جایی که به دنیا آمده‌ایم نداشته باشیم، اما شجاعت مواجهه و انعطاف در بحران را می‌توان تمرین کرد. سهم ما در این معادله چیست؟ آیا می‌توانیم همچون قهرمانان دیکنز، در دل رنج، دانه‌های امید و معنا بکاریم؟
ارزش‌های بی‌زمان آثار دیکنز برای سبک زندگی امروز
جهان چارلز دیکنز، سرشار از رنج‌، مبارزه و امید است؛ جهانی که هرچند روایتگر فقر و بی‌عدالتی است، اما به‌واسطه شخصیت‌های زنده و ارزش‌های انسانی، هنوز برای خواننده امروز الهام‌بخش می‌ماند. او با روایت‌هایش، ما را به تامل درباره زندگی امروزمان دعوت می‌کند.
کودک و خانواده| جهان داستانی دیکنز، خانه‌ای است با دیوارهای ترک‌خورده که زندگی بر شانه‌های نحیف کودکان و خانواده‌های آسیب‌پذیرش سنگینی می‌کند. حضور پررنگ کودک محروم و خانواده بی‌پناه، مثل «اولیور توئیست» یا «دیوید کاپرفیلد»، آینه‌ای است برای بسیاری از کودکان شهرنشین یا خانواده‌های تک‌سرپرست کنونی. نه فقط تصویر ترحم‌برانگیز، بلکه حقیقت زنده‌ای از جامعه‌‌ای که مسئولیت اجتماعی را به فراموشی سپرده است. بررسی کارشناسان علوم اجتماعی، از جمله کارهای پژوهشی در حوزه جامعه‌شناسی خانواده در عصر صنعتی، نشان می‌دهد روایت‌های دیکنز هنوز ملموس هستند: کودکانی که فقر ریشه‌دار، امید و حمایت واقعی را می‌جویند. دیکنز هرگز قصه را در سایه ملال‌‌آور سرنوشت رها نمی‌کند. در جایی از «الیور توئیست» یکی از شخصیت ها طنز تلخی به خرج می‌دهد: «زندگی همیشه آنی نیست که آرزو می‌کنیم؛ اما گاهی می‌شود چیزی بهترش را ساخت.»
بازتعریف موفقیت| زیستن در جامعه‌ای که معیار موفقیت را تلاش فردی و خودساخته بودن می‌داند، رویای بسیاری از خانواده‌های امروز است؛ اما دیکنز این رؤیا را سخت نقد می‌کند. روایت‌های دیکنز، برخلاف اسطوره‌پردازی رایج درباره موفقیت، نشان می‌دهد رسیدن به جایگاه بهتر نه محصول توانمندی صرف فرد که حاصل شبکه‌ای از روابط، اتفاقات و گاه لطف ناگهانی دیگران است. خلاصه این که در داستان‌های دیکنز موفقیت هرگز توجیهی برای سرزنش بازماندگان و محرومان نیست.
شرافت و اخلاق| یکی از بدیع‌ترین دستاوردهای دیکنز، اهمیت شرافت، همدلی و بخشش در جهانی است که منطق سودگرایی و رقابت به شدت پررنگ است. آثار او نشان می‌دهد در هیاهوی صنعت و شهر، پیوندهای انسانی و سرمایه اجتماعی می‌توانند مهم‌تر از موفقیت‌های مادی باشند. برخی جامعه‌شناسان تأکید دارند که فقدان سرمایه اجتماعی ــ یعنی همان احساس تعلق، صداقت و اعتماد میان آدم‌ها ــ یکی از ریشه‌های فروپاشی اخلاقی در جوامع شلوغ امروز است (به نقل از تحلیل‌های رابرت پاتنام و ریچارد سِنت، جامعه‌شناسان معاصر).
تنهایی مدرن و اشکال تعلق| دیکنز شاید خودآگاه یا ناخودآگاه، پیشگام ترسیم چهره مدرنی از «تنهایی در جمع» بود؛ از دیوارهای بلند لندنِ صنعتی تا خیابان‌های امروز هر کلان‌شهری. شخصیت‌هایش از «مس‌هاویشام» که در انزوای خودساخته‌اش محبوس می‌ماند تا «الیور»، کودکی گم‌شده در ازدحام بزرگ سالان، همه یادآور این هستند که تعلق فقط نام یک خانواده یا جمع نیست. روایت کارشناسان سلامت روان بر این نکته تأکید دارد: حس تعلق و همدلی، راهی است برای فرار از چاه پوچی اجتماعی معاصر. جمله‌ای از زبان «دیوید» خطاب به دوستانش: «اگر دوستی نبود، من در این دنیا هیچ چیزی نداشتم.»
امید و تاب‌آوری| هرچند دیکنز قصه‌هایش را در زمانه‌ای روایت می‌کند که توسعه نامتوازن و صنعتی شدن جامعه بدون زیرساخت‌های مناسب برای قشر کارگر الگوی زندگی قبلی را در کلانشهرها تغییر داد و باعث گسترش فقر، بی‌خانمانی و ناامنی شده بود، اما نقطه پایان این روایت‌ها هرگز تسلیم یا قهر با زندگی نیست. او قهرمانانی خلق می‌کند که مقابل اضطراب و تنگدستی، منفعل نمی‌مانند؛ مبارزه می‌کنند، حتی اگر سرنوشت همیشه با آن‌ها همراه نباشد. روایت «سرود کریسمس» و تغییر شخصیت «اسکروج» یکی از نمونه‌های امیدآفرینی دیکنز است. کارشناسان حوزه روان‌شناسی اجتماعی معتقدند این تاب‌آوری دیکنزی ترکیبی از واقع‌بینی، انعطاف و جست‌وجوی معنا در لایه‌های پنهان سختی است و چه جمله‌ای رساتر از دیالوگ یکی از شخصیت‌هایی که دیکنز خلق کرده که می‌گوید: «پایان هر چیز، همیشه شروع دیگری است.» خلاصه این‌که شاید برای مخاطب امروز، پذیرش تجربه‌هایی که شخصیت‌های آثار دیکنز از سر می‌گذرانند آسان نباشد؛ اما تامل در سرگذشت شخصیت‌های دیکنز و مواجهه با واقعیت‌های جامعه خودمان، راهی است برای ساختن امیدی واقعی؛ امیدی که از دل رنج عبور کرده، اما در آن متوقف نمی‌شود.
قصه‌های دیکنز؛ ریشه‌های معنا در روایت
بیشتر بچه‌‌های دهه شصتی شانس این را داشتند که آثار دیکنز را به‌‌صورت فیلم‌‌ها وسریال‌‌های اقتباسی که از تلویزیون پخش می شد، ببینند. هرچند این اتفاق با پخش مکرر «سرود کریسمس» یعنی همان اسکروج خسیس در شب‌‌های سال نوی میلادی کمی آزاردهنده هم می‌‌شد. حالا با گذشت سال‌‌ها هنوز رمان‌های او همچون نشانه‌هایی از دغدغه‌های بزرگ انسانی و اجتماعی این نویسنده همواره زنده مانده‌اند.
الیور توئیست| شاید اولین نامی که با شنیدن دیکنز به ذهن می‌آید، همان کودک یتیم و گرسنه‌ای است که شهامت طلبیدن کمی غذای بیشتر را داشت. این رمان، فراتر از ماجرای یک کودک، بازتاب شکاف طبقاتی و بی‌عدالتی نظام‌های خیریه و اجتماعی قرن نوزدهم است. ضعف حمایت اجتماعی از کودکان بی‌سرپرست و نقد کار کودک، مضمون های برجسته این داستان‌اند.
سرود کریسمس| داستان کوتاه اما پُرطنین دیکنز درباره آقای اسکروج خسیس و منزوی که پس از مواجهه با گذشته و آینده‌اش تغییر می‌کند. فراتر از شور و شادی مراسم کریسمس، این روایت موقعیت بی‌زمانی را می‌کاود که چگونه بخشش و تغییر حتی در انسان‌های مأیوس، ممکن است. پیام داستان، امکان رهایی و جبران گذشته و زیستن در اکنون است.
آرزوهای بزرگ| شخصیت پپ، قهرمانی است درگیر مسیر پرپیچ‌ و خمِ بلوغ، طبقه‌ اجتماعی و هویت. رمان، نقد رؤیای موفقیت فردی صرف و اشاره‌ به اثرات اتفاقات و روابط انسانی در سرنوشت آدم‌هاست. مضمون جست‌وجوی حقیقت، پختگی در برابر رؤیاها و ارزش عشق و همدلی بر قدرت و موفقیت موجب شهرت این رمان بوده است.
دیوید کاپرفیلد| روایتی تا حدودی خودزندگی نامه‌ای. تجربه‌های تلخ یتیمی، طرد و دست‌وپنجه نرم‌کردن با فقر، اما در کنار آن، بزرگ‌ترین راهنمایی دیکنز درباره جست‌وجوی رشد شخصی و معنای تاب‌آوری. دیوید خودش در میان تراژدی‌های زندگی، از نو ساختن و تغییر دادن را یاد می‌گیرد.
دیکنز همیشه قهرمانانی می‌سازد که معمولی‌اند؛ اما در انبوه تنگناها و تلخی‌ها، انتخابی برای مقاومت و گاه امید باقی می‌ماند. قصه‌های او همواره یادآور این سوال‌اند: سهم ما در مواجهه با بی‌عدالتی و رنج کجاست و چطور می‌توانیم جایی برای بخشش و همدلی بسازیم؟
قصه‌گویی؛ ابزار التیام و رشد
در این بخش از پرونده از دیکنز و آثارش فاصله می‌‌گیریم تا نگاه بهتری به قصه‌‌گویی داشته باشیم و ببینیم چرا روایت‌ها، حتی فراتر از محتوا، مهم‌اند و چه تاثیری بر زندگی امروز ما دارند؟ اصلاً ویژگی قصه خوب که روی مخاطب تاثیر مثبتی بگذارد، چیست؟
ویژگی‌های یک قصه خوب| قصه خوب فقط جریان رویدادها نیست؛ جست‌وجوی معنا در دل تجربه است. روایت قانع‌کننده، شخصیت‌های باورپذیر، تعلیق و تضادهایی که انگیزه و تغییر برمی‌انگیزند، هسته اصلی هر داستان را شکل می‌دهند.برخی روان‌شناسان معتقدند قصه خوب، موقعیت انتخاب و بحران را با پیچیدگی انسانی به تصویر می‌کشد؛ نه سیاه است و نه سفید.
قصه به‌مثابه درمان و یادگیری| روایتگری، فقط بازآفرینی خاطره یا سرگرمی نیست. بر پایه پژوهش‌هادر حوزه درمان روایت‌محور قصه‌گویی می‌تواند حافظه جمعی، احساس هویت و مهارت مدیریت هیجانات را تقویت کند. افراد با بازسازی روایت‌های زندگی خود، نقش فعال‌تری در تفسیر گذشته و انتخاب آینده پیدا می‌کنند. قصه‌های خانوادگی، نقاط قوت و امید را در بستر واقعیت‌های تلخ هم پنهان نمی‌کنند.
قصه در خانواده و اجتماع| قصه‌گویی، تجربه‌ای بین‌نسلی است که فضای گفت‌وگو و همدلی را زنده نگاه می‌دارد. شنیدن یا گفتن داستان در جمع، حتی ساده‌ترین خاطره‌ها، پلی است میان نسل‌ها و مرهمی بر زخم‌های ناشناس. روان‌شناسان توصیه می‌کنند خانواده‌ها زمان‌هایی را فقط برای شنیدن و تعریف کردن قصه‌های شخصی اختصاص دهند تا پیوندها و حس بودن در کنار هم پایدارتر شود.
رابطه روایت و تاب‌آوری ذهنی| توان قصه در ترمیم ذهنی، امروز بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. روایتگری، به‌گفته محققان حوزه سلامت روان، قادر است استرس و بحران را به صورتی ملموس بیان کند، انگیزه تغییر را فعال نگه دارد و حتی افراد آسیب‌دیده را با امیدواری به آینده متصل کند.
بحران روایتگری سریع| قصه خوب، محصول مواجهه با تجربه زیسته و بازآفرینی خلاق آن در قالب روایت است. اما روایتگری دیجیتال و انفجار تولید محتوا با سرعت سرسام‌آور، ما را میان اخبار و داستان‌های سطحی پراکنده کرده؛ جایی که عمق و تامل جای خود را به سرعت و فراموشی داده‌اند. پژوهش‌های جدید درباره «بحران قصه‌گویی سریع» نشان می‌دهد که مخاطب امروز بیش از پیش نیازمند قصه‌هایی است که فرصت توقف و بازاندیشی بدهد. خلاصه چه از زبان دیکنز و چه از زبان دیگری، دعوتی است به تامل در تجربه انسانی؛ دوای قطعیت نیست، بلکه راهی است برای آشتی دادن رنج و امید و همین شاید راز ماندگاری آن باشد.
نویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامه‌نگار


نظرات شما